در 8 دسامبر 1987 انتفاضه اول ملت فلسطين عليه اشغال سرزمينشان توسط ارتش رژيم صهيونيستي آغاز شد و تاکنون که دومين انتفاضه را شاهد هستيم اين حرکت مردمي توانسته است ضرباتي را در ابعاد گوناگون سياسي، امنيتي، اقتصادي و ... به اين رژيم وارد کند.
انتفاضه واژه اي است که از همان سال 1987 (1366) همزمان با آغاز قيام مردم مسلمان و تحت ستم فلسطين وارد واژگان انقلابي- سياسي جهان شد. از لحاظ لغوي انتفاضه به معني جنبش و لرزش است که همراه با نيرو و سرعت باشد، اما از نظر انقلابيون جهان، انتفاضه حکايت از عملکرد معترضانه و شجاعانه مردم غيرمسلح فلسطين در برابر رژيم اشغالگر قدس دارد. انتفاضه حرکت توده هاي سنگ به دست فلسطيني است توده هاي که اعم از پير و جوان و زن و مرد در برابر سربازان تا بن دندان مسلح اسراييلي ايستادگي مي کنند تا پيام مظلوميت و اشغال سرزمين خويش را به جهانيان برسانند.
در تاريخ يک قرن گذشته فلسطين چندين انتفاضه وقيام مردمي رخ داده است از اين ميان قيامهاي 1921، 1933، 1936 همگي کوتاه بودند و خيلي زود توسط استعمارگران انگليسي سرکوب گرديدند، اما در سال 1987 انتفاضه بزرگ موسوم به "انتفاضه اول"رخ داد.
در اين خيزش عمومي، حوادث مهمي اتفاق افتاده است که هر يک در شروع انتفاضه مردمي دخيل بودند: در شب ششم اکتبر 1987، در گذرگاه «الشجيعه» در جنوب شهر غزه، بين نيروهاي اسرائيلي و گروهي از مجاهدان فلسطيني درگيري پيش ميآيد. صبح روز بعد با حضور خبرنگاران در محل حادثه، رژيم صهيونيستي اثري از درگيري برجاي نگذاشته بود، امّا بعد از مدتي جريان فاش گرديد که در اين حادثه چهار مبارز فلسطيني به شهادت رسيدهاند.
روز هشتم اکتبر، تمام شهرهاي نوار غزه شاهد راهپيمايي مردم خشمگين بود. تا غروب اين روز تعداد مجروحين به 30 تن رسيد و دهها نفر نيز بازداشت شدند. پس از اين درگيري، پليس بيتالمقدس اعلام کرد که به گروهي يهودي موسوم به «پاسداران جبل هيکل» اجازه داده است تا در حرم شريف قدس، مراسم ديني خود را برگزار کنند.
اين خبر، صبح جمعه نهم اکتبر 1987 تمام مردم شهر قدس را برانگيخت تا براي دفاع از حريم بيتالمقدّس و جلوگيري از آلوده شدن آن بوسيله دشمنان بپاخيزند. در روز موعود، مقاومت فلسطينيها براي جلوگيري از ورود اين گروه به حرم شريف قدس، به زخميشدن دهها مسلمان ختم شد و گروه پاسداران هيکل از محل درگيري گريختند. با اين حال قدس آرام نگرفت ودر آن روزها نوار غزه، نابلس، رامالله، و الخليل يکپارچه آشوب بود.
در 12 اکتبر با شهادت مادر 35 سالهاي که دبير يکي از مدارس رامالله بود و نيز با زخمي شدن دهها نفر ديگر، نبرد ميان مردم بيدفاع و نيروهاي اسرائيلي شدت يافت. از طرفي با ورود «جرج شولتز» وزير امور خارجه وقت آمريکا به سرزمينهاي اشغالي، تظاهرات اعتراض آميز فلسطينيها در نوار غزه و کرانه باختري ادامه يافت و... فرمانده نظامي منطقه جنوب ارتش اسرائيل نيز درپي اين اتفاقات، در روز 16 نوامبر حکم اخراج «شيخ عبدالعزيز عوده» رهبر معنوي «جهاد اسلامي» را صادر کرد.
در پي انتشار اين خبر سراسر مناطق جباليا، غزه، خان يونس، بلاطه، دهيشه و جنين مملو از تظاهرات و اعتراضات گرديد. در ادامه اين نا آراميها «گروه جهاد اسلامي» در شب 22 نوامبر عمليات شهادتطلبانهاي را در شمال «تلآويو» اجرا کرد که منجر به هلاکت عدهاي از سربازان اسرائيلي شد.
همچنين در شب 25 نوامبر نيز چريکهاي فلسطيني جبهه خلق، توسط هواپيماي بادباني (کايت) به شهرک يهودينشين «الخاصّه» حمله بردند که باعث کشتهشدن 6 تن از سربازان اسرائيلي شد. همه اين رويدادها زمينه ساز قيامي شد که پس از هشتم دسامبر 1987 با تصادف عمدي يک خودروي ارتش اسرائيل با 4 تن از کارگران فلسطيني، شعلهور گرديده و بزرگترين و گستردهترين خيزش فلسطينيان پس از سال 1967 را رقم زد.
2) علل ظهور انتفاضه
اگر چه بررسي همه علل و عوامل انتفاضه مردم فلسطين نياز به گذشت زمان بيشتري دارد، اما چند عامل مهم بروز انتفاضه را ميتوان بدينگونه فهرست کرد:
1-2) تأثير انقلاب اسلامي ايران بر مردم فلسطين:
يکي از دلايل اصلي شروع انتفاضه نگاه ملت فلسطين در تحولات بيروني در منطقه و انقلاب اسلامي ايران بود که دراينباره رهبر سازمان جهاد اسلامي فلسطين، شهيد دکتر فتحي شقاقي توضيحات جامعي دارد: "هيچ چيز به اندازه انقلاب امام خميني(ره) نتوانست ملت فلسطين را به هيجان آورد و احساسات آنها را برانگيزد و اميد را در دلهايشان زنده کند.
با پيروزي انقلاب اسلامي ، ما به خود آمديم و دريافتيم که آمريکا و اسرائيل نيز قابل شکست هستند. ما فهميديم که با الهام از دين اسلام ميتوانيم معجزه کنيم". 2-2) نااميدي مردم از رهبران خود: از ديگر عوامل مهم شروع انتفاضه نااميدي و ياس ملت فلسطين از رهبران خود بود.
سازمان آزاديبخش فلسطين(ساف)که در مسير مبارزات مردمي تا دوران کسب هويت، به عنوان رهبر و نقطه اتکاء مردم فلسطين بخصوص ساکنان مناطق اشغالي تلقي ميشد، در درون خود دچار تحولات بسيار زيادي شد و از يک سازمان مبارز و مدافع حقوق فلسطينيها به سازماني تبديل گشت که براي کسب اولين و سادهترين و پيش پاافتادهترين حقوق مردم فلسطين هيچگونه توانايي از خود نميتواند بروز دهد. به تعبير «ابواياد» از رهبران سابق ساف: "... صريحاً بگويم ورود فتح به سازمان آزاديبخش فلسطين در سال 1968، خصلت انقلابي آن را کاهش داد. جنبش ما دچار بوروکراسي شده است.
رزمندگي خود را از دست داده و به جاي آن احترام و ابهت به دست آورده است و از ترس اينکه مبادا از جانب سياستمداران، متهم به تروريسم، تندروي و ماجراجويي شود، براي اثبات ميانهروي، نرمش و آشتيپذيري خود در هر قدم شتاب کرد، غافل از آنکه رسالت عمدهاش اساساً اين نيست..."
3-2) سياستهاي سرکوبگرانه اسرائيل:
اقدامات وحشيانه حاکمان اسرائيلي و همچنين عناصر و گروههاي نژادپرست و افراطي صهيونيست نسبت به اهالي و مردم فلسطيني، از جمله قتل، شکنجه، غارت، تخريب منازل، بازداشتهاي گسترده دستهجمعي، حبسهاي طولاني و توهين به مقدسات، کاسه صبر فلسطينيها را لبريز نمود تا اينکه باعث شد آنها در مقابل تجاوزات و زورگوييهاي رژيم صهيونيستي ايستادگي نمايند و منطقي ترين پاسخ به چنين سياستهائي آغاز قيامي مردمي به دور از دخالت سستم دولتي بود.
4-2) نااميدي تودههاي فلسطيني از دولتهاي حامي:
يکي از دلايل مهم آغاز انتفاضه تقويت اين حس در مردم فلسطين بود که انتظار هرگونه کمکي از بيرون بويژه در قالب دولتهاي عربي که تا آن زمان آنها انتظار آن را داشتند عبث و بيهوده است. کشورهاي عربي پس از شکستهاي سهمگين از ارتش اسرائيل، روحيه خود را از دست دادند و در مقابل فلسطينيها بيشتر به شعار تکيه کردند تا عمل.
به تعبير ابواياد: "... تمام انقلابهايي که در فلسطين شکل گرفتهاند در پايتختهاي عربي دفن شدهاند. دولتهاي عربي نسبت به فلسطينيها علاقه افلاطوني ابراز داشتند، وعده و وعيد فراوان دادند، اما اقدام واقعي و عملي هيچ... . با مشاهده اين بيتوجهي آشکار رژيمهاي عربي به اوضاع فلاکتبار فلسطينيان، آخرين اميدها از حمايتها و کمکهاي دولتهاي عربي و کارساز بودن انديشه ناسيوناليسم عربي قطع شد و انديشه اتکا به اسلام و حرکت از درون که با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران به نحو موفقيتآميزي تجربه شده بود، قوت گرفت...".
1-3) اسلامي بودن:
يکي از مهمترين ويژگيهاي انتفاضه فلسطين نسيبت به حرکتهاي مشابه پيشين خمير مايه اسلامي آن بود. «منير شفيق»؛ تئوريسين انقلاب فلسطين در اين مورد ميگويد:" ...مسئله فلسطين همان مسئله اسلام است و اين امر منافاتي با وطنپرستي و عربيت ندارد و چون مسئله فلسطين در اساس و جوهرش مسئلهاي اسلامي است، بايد بر همين اساس معالجه و بر اين اساس حل و فصل شود ..."
2-3) حضور مردم در متن انتفاضه:
نقش مردمي در بسياري از قيامها تاريخي يکي از مهمترين عامل موفقيت اين حرکتها بوده است و انتفاضه ملت فلسطين نيز از اين قاعده مستثني نبود. در اين حرکت مردم در متن انتفاضه قرار داشتند و گرچه دولتمردان سعي داشتند در برخي از برهه ها از اين مسئله- به درست يا به غلط - به عنوان برگي چانه زني در فرايند گفتگوها سود ببرند اما به عنوان ابزاري در دست رهبران فلسطيني نبودند و شايد به جرات بتوان اين را گفت که در برخي اوقات اينم حرکت انتفاضه بود که راهبرد گفتگوها را تعيين مي کرد تا اينکه ورود به مذاکرات بتواند چنين خواسته اي را بر آن تحميل کند.
3-3) نوع مبارزه:
يکي ديگر از ويژگيهاي اين قيام نوع منحصر به فرد بودن اين قيام بود که بلحاظ ابزار و شيوه با قيامهاي پيشين در داخل وخارج بسيار متفاوت بود. مبارزات فلسطيني همواره متکي به عملياتهاي چريکي و سلاح و سازمان بوده است، اما اين بار زنان و کودکان فلسطيني به همراه جوانان اين مرز و بوم با سلاحي نامتعارف - بلحاظ شيوه هاي مدرن جنگ- سنگ در برابر گلوله به مبارزه با اشغالگران خانه ها و سرزمين خود پرداختند.
4-3) شهادتطلبي:
شهادتطلبي و از جان گذشتگي، يکي ديگر از خصوصياتي بود که در قيام نخستين انتفاضه جايگاهي ويژه بخود گرفت. اين خصوصيت که اوج آن در عمليات استشهادي بويژه در سوي زنان و دختران فلسطيني متجلي گرديد سبب آن شد تا دولت عبري بر اين باور برسد که ملت فلسطين خطوط قرمزي را بين خود و مقامات مذاکره کننده ترسيم مي کنند و درصورت عبور اين مقامات از اين خطوط آن را نخواهند پذيرفت.
5-3) خودجوش و مستقل بودن:
از ديگر ويژگيهاي اين دوران نسبت به حرکتهاي قبلي فلسطينيها، خودجوش و مستقل بودن آن است. جنبش فلسطين در برخورد به بنبست در همه خطوط و راهها، سرانجام به اين نتيجه رسيد که اسلام راهحل اين مسئله است. راهي که فلسفههاي سياسي نتوانستند بپويند و غالباً به شکست، تسليم و سازش کشيده شدند. امروز در اسلام جستجو ميشود و اين راه همان ايده بازگشت به خويشتن است.
6-3) آگاهي:
مردم فلسطين با "آگاهي و معرفت" براي کسب حقوق از دست رفتهشان با يکديگر متحد شدند و در صحنه مبارزه حضوري فعال دارند چنين آگاهي با گذشت زمان نيز فزوني پيدا کرد و در انتفاضه بعدي و حرکت هاي ديگر اين ملت تداعي پيدا کرد و به اوج خود رسيد.